جدول جو
جدول جو

معنی شبه رنگ - جستجوی لغت در جدول جو

شبه رنگ
(شَ بَ / بِ رَ)
با رنگی چون شبه در سیاهی و تیرگی:
روان کرد کلک شبه رنگ را
ببرد آب مانی و ارژنگ را.
نظامی.
ای من رهی آن روی چون قمر
وآن زلف شبه رنگ تو پر ز ماز.
شهید
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آب رنگ
تصویر آب رنگ
در نقاشی، مادۀ رنگی جامدی که قلم موی مرطوب را به آن آغشته می کنند، ویژگی نوعی نقاشی که با این ماده کشیده شده است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ته رنگ
تصویر ته رنگ
نخستین رنگ که نقاش به در و پنجره یا دیوار می زند، آستر، در هنر نقاشی رنگی که ابتدا بر روی تابلو می زنند و سپس رنگ های اصلی را به کار می برند، کنایه از اثری خفیف و اندک از هر چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی رنگ
تصویر بی رنگ
آنچه رنگ نداشته باشد، کنایه از ساده و بی آلایش، طرح ساده که نقاش بر روی پارچه یا کاغذ می کشد و بعد آن را رنگ آمیزی می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبز رنگ
تصویر سبز رنگ
هر چیزی که به رنگ سبز باشد، سبزارنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاه زنگ
تصویر شاه زنگ
تاریکی شب، کنایه از شب، طیلسان مطّرا، چشمۀ قیرگون، حجاب ظلمانی، چتر عنبری، چتر عنبرین، چتر آبنوس، چشمۀ قیر، چتر شام، تخت آبنوسی
فرهنگ فارسی عمید
(هَِ فَ رَ)
در تداول کودکان بر برندۀ نذر و شرط اطلاق شود. غالب بر حریف. و در تداول کودکان مثل است: هر که فلان کار کرد شاه فرنگ است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شِ تَ / تِ رَ)
شفترنگ. (ناظم الاطباء). رجوع به شفترنگ شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
هر چیز که رنگ آن روشن و تابدار باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
گنگ بزرگ آسیا. مجرای بزرگ آب آسیا. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(هَِ زَ)
حاکم و فرمانروای زنگ. سلطان زنگبار، مجازاً شب را گویند وبعربی لیل خوانند. (برهان قاطع). کنایه از شب است. (انجمن آرا) (آنندراج). صاحب فرهنگ نظام گوید: شاه زنگ استعاره برای آفتاب است. و پیداست که در بیان این معنی نظر بمعنی دیگر زنگ که آفتاب باشد بوده است
لغت نامه دهخدا
تصویری از آب رنگ
تصویر آب رنگ
آب و رنگ اورنگ، خنجرتیز شمشیر آبدار
فرهنگ لغت هوشیار
آستر رنگی کم رمق که بوسیله آن جای عوامل و عناصر یک تابلو مشخص میشود. نقاش بروی ته رنگ رنگ اصلی را قرار میدهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همه رنگ
تصویر همه رنگ
رنگارنگ گوناگون، انواع واقسام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکر رنگ
تصویر شکر رنگ
ناخوش بیمار، خجل شرمگین، نوعی رنگ سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
وسیله ایست قابل حمل از چوب یا فلز که نقاشان اسباب کار خود را در آن قرار دهند. دراین جعبه را اغلب برای جا دادن آثار مجوف میسازند، جعبه ای مخصوص که محتوی آن رنگ است و در آن رنگها را بترتیب میچینند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبز رنگ
تصویر سبز رنگ
گندمگون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شب رنگ
تصویر شب رنگ
((شَ رَ))
دارای رنگ تیره، اسب تیره رنگ، سنگی است سیاه
فرهنگ فارسی معین
((رَ))
رنگ های فشرده یا خمیری شکل که در نقاشی مورد استفاده قرار می گیرد، تابلویی که با آب رنگ نقاشی شده باشد، کنایه از خنجر تیز، شمشیر تیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی رنگ
تصویر بی رنگ
((رَ))
بدون رنگ، عالم وحدت، کنایه از ساده و بی آلایش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ته رنگ
تصویر ته رنگ
((تَ. رَ))
آستر، رنگی که ابتدا به روی تابلو می زنند و بعد رنگ اصلی را به کار می برند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی رنگ
تصویر بی رنگ
آکرماتیک
فرهنگ واژه فارسی سره
تیره، سیاه فام، کبود
متضاد: سفیدرنگ
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بی رنگ
تصویر بی رنگ
Colorless
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی رنگ
تصویر بی رنگ
incolore
دیکشنری فارسی به فرانسوی
رنگی مایل به زرد که شبیه به رنگ شغال است
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از بی رنگ
تصویر بی رنگ
бесцветный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی رنگ
تصویر بی رنگ
farblos
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی رنگ
تصویر بی رنگ
безбарвний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی رنگ
تصویر بی رنگ
bezbarwny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی رنگ
تصویر بی رنگ
无色的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بی رنگ
تصویر بی رنگ
sem cor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی رنگ
تصویر بی رنگ
privo di colore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بی رنگ
تصویر بی رنگ
sin color
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بی رنگ
تصویر بی رنگ
kleurloos
دیکشنری فارسی به هلندی